شرح قصيده ايوان مدائن
*گوئی: که نگون کردَه است ایوان فلک وَش را؟! حکم فلکِ گردان؟ یا حکم " فلک گردان"؟! (17) *بـر دیــدۀ من خنـدی، کــایــنــجا زچــه می گرید! خنـــدنـد بر آن دیـــده، کاینجا نـــشـــود گـــریان!! * نِی زالِ مـــدائـــن کــم، از پــیــر زن کـــوفـــه! نِی حـُــجـــرۀ تنگِ این، کمتـــر ز تنور آن!(18) *ایــنــگونـه (19) مدائن را با کوفه بــرابــر دان: از کفر تنوری شـد، وز جور شهان طوفان!(20) *این هـسـت هــمان ایوان، کــز نقــش رخ مردم، خاکِ در ِاو بــودی دیـــوار ِنــگــارســتـان!(21) *این هست همان درگه کزنوع شهان ماندی(22) دیلم، مَــلِــکِ بابـــِــل، هندو، شـَـهِ ترکستان(23) <><><><><><><><><><><><><> 17)وَش(فـَش): پسوندی است مفید معنی"مانند"؛ فلکِ گردان: چرخ گردون،آسمان وسیّارات؛ ولی "فلک گردان" دوّمی -به سکون کاف- یعنی: خدا، که افلاک یـا سیّارات عـالـَم را می گرداند [شف]. 18)یعنی: پیرزن زال - سفید موی فرتوت - کاخ وبارگاه ایوان مدائن، درضرر زدن به شوهرانش که برگهوارۀ تخت پادشاهی او بودند، ضعیفتر از آن پیرزن شهر کوفه نیست، که در حکایات آمـده که طوفان نوح(ع)از تنور نان پزی وی جوشیدن آغاز کرد - تنور عجوز- ؛ پس قصر و بارگاهـی که عاقبتش این باشد، بسان"حجره ای تنگ"است به مِساحَت هـمان " تنور پیرزن کوفه" !! [شف]. 19) بجای"اینگونه"،"دانی چه"؛ و بجای" برابر- دان!"،"برابرنـَه!"(برابرنیست!!)جعل شده[شف]. 20) بجای "کفر"، "سینه"؛ وبجای"جور شهان"، "دیده طلب" جعل کرده اند. مراد خاقانی این است که: برابری و همسانی کوفه با مدائن، را اینگونه بدان: تنورهردوازآتش کفر-آتش پرستی زرتشتی -شعله گرفته بود؛ زیرا کوفه نیز درعهد ساسانی "سورستان" - محل برگزاری سور، بمعنی جشن آتش بازی، مثل چهارشنبه سوری امروزی- بود واین آتش کفر، سرانجام مبدّل به تنوری شد، که با ظلم وجور پادشاهان ساسانی درآمیخته وسبب پیدایش طوفانی عظـیـم - بسان طوفان نوح(ع) - شد، تا آبی باشـد که از طرف خداوند، بــر روی آتش کفر زرتشتیان ایران، پاشیده شود وتا ابد آن را خاموش سازد [شهریار شفیق]. 21) یعنی: آنقدر مردم بدبخت و عاجز ایران، بر روی خاک درگاه ایوان مدائن، در پیشگاه خسرو انوشیروان و خسرو پرویز، رخ و صـورت خـود را درحال سجده به آنان، برخاک نهاده بودند، کـه نقش رخها وچهره های ایشان بر زمین آنجا نـقش بسته بود ؛ بسان دیوار شهر نگارستان چین - که در اشعار نظامی و سعدی، " نگارخانۀ چین" بـر آن اطلاق شده - که انواع تصاویر و نقش ونگار انسانها،جانداران وگیاهان، بر دیوار آنجا منقوش بوده است [شهریار شفیق]. 22) یعنی: از نوع همگی پادشاهان تاریخ، چنین کاخ هایی خالی و متروکه باقی خواهند مانـد. در اینجا نیز زرتشتیان بجای"کز نوع شهان ماندی" "کو راز شهان بودی" جعل کرده اند[شف]. 23) یعنی: بر جمله بزرگان سرزمینهای مذکور چنیـن سرنوشـتی خواهـد رفـت [شهریار شفیق].