29- شرح قصیده ی ایوان مداین خاقانی(7):

*امروز گر از ایـوان، پـنـدی طلبد خـاقـان (51)

فردا ز در خاقان، کـرده طـلـبـش شـاهـان (52)

 

*گــَـر زادِ رَهِ مــکـــّه، تـوشَـه است بـِهَـر شهری

تو زادِ مـدائــن بـَـر، تحـفه ز پـی شـِــروان(53)

 

*زائر بَرَد از حائر(54) سُبحَه ز گِل پاکش(55)

پس تـو ز مـدائــن بــَر، تسـبیح گِـل سلمان(56)

 

*ایـن بَحـر بصیرت بین! بی شربت از او مگذر!

کز شَط ِّ چنین بحری، لب تشنه شدن(57)نتوان!

 

*اِخـوان کـه ز رَه آیــنــد، آرَنــد ره آوردی(58)

این قــطـعه "ره آورد" اسـت از بهـر دل اِخوان!

 

*بنگـر که در این قطعه، چون سِحر هـمی رانده-

مَعمودِ(59)مسیحا دل،روشندِل ِعاقل جان!(60)

***

 

((پایان قصیده ی ایوان مداین خاقانی - براساس

نسخه ی کهـن و معـتبر شادروان احمد شفیق)).

 

<><><><><><><><><><><><><>

 

51)بجای"ایوان" "سلطان"،بجای"پندی" "رندی"

و بجای "خاقان" "توشه" جعل کرده اند [شف].

 

52)بجای"خاقان" "رندی" و بجای "کرده طلبش

شاهان" "توشه طلبد سلطان"جعل کرده اند[شف].

 

53) یعنی: اگر از هر شهری، به عزم حجّ کعبه

و سفرآن، زاد و توشۀ راه برمیدارند، پس تو هم

درعِوَض، باید تحفه ای ازسفر مکه بیاوری، که

برای شیروان، هـیچ چیز بهـتر از پندهای ایوان

مدائن نیست، که بمَثابۀ زاد وتوشۀ هر انسان در

سفر پُر فراز ونشیب این دنیای فانی است[شف].

 

54)حائر:عبارتست از زمین گودی که آب درآن

جمع میشود؛ و مکان مرقد حضرت سَیّد الشُّهداء

(ع)چنین وضعیّتی داشته، لذا این نام نیز برآنجا

اطلاق میشود. گفتنی است که بجای "حائر" لفظ

"مکه" توسط سُنـّیان جعل شده است [شف].

 

55)سُبحَة: تسبیح،که بعضاً از تربت است [شف].

56) اشاره است به قبر جناب سلمان فارسی، در

نزدیکی مدائن، که شرح آن گذشت...[شف].

 

57) شدن: رفتن، گذشتن؛ شط ّ: کنارۀ رود[شف].

58) ره آورد: سوغات سفر [شف].

 

59) مَعمود: دل شکسته؛ که عمود بمعنی گرز و

میلۀ آهنین است. در اکثر نسخ، به غلط،"مَعـتوه"

بمعنی سرگشته و بی عقل، آمده است[شف].

 

60)یعنی: نیک نظرکن، که دراین قصیدۀ غـَرّاء،

شاعر دلشکسته از روزگار، که با این وجود، دل

او روشن و مسیح وارانه، حقایق را دریافـته و با

روح وجان خردمند خود،آنها را ارزیابی وتجزیه

و تحلیل میـنماید، چگونه "سِحر بیان" خود را در

این ابیات پُربارجاری ساخته است[شهریارشفیق].